عفو و مغفرت در قرآن

پدیدآورمحمدحسین طباطبایی

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 1046 بازدید
عفو و مغفرت در قرآن

علامه طباطبایي

عفو و مغفرت در قرآن به چه معنا است؟

كلمه"عفو"بنا به گفته راغب به معناى قصد است، البته اين معنا معناى جامعى است‏كه از موارد استعمال آن به دست مى‏آيد، - وقتى گفته مى‏شود: "عفاه"و يا"اعتفاه"، يعنى‏قصد فلانى را كرد تا آنچه نزد او است‏بگيرد، و وقتى گفته مى‏شود: " عفت الريح الدار"معنايش اين است كه نسيم قصد خانه كرد و آثارش را از بين برد (1) .
گويا اينكه در مورد كهنه شدن خانه مى‏گويند: "عفت الدار"عنايتى لطيف در آن‏دارند و كانه مى‏خواهند بگويند خانه قصد آثار خودش كرد، و زينت و زيبائى خودش را گرفت‏و از انظار ناظران پنهان ساخت و به اين عنايت است كه عفو را به خداى تعالى نسبت مى‏دهند، كانه خداى تعالى قصد بنده‏اش مى‏كند، و گناهانى كه در او سراغ دارد از او مى‏گيرد، و او رابى گناه مى‏سازد.
از اينجا روشن مى‏شود كه مغفرت - كه عبارت از پوشاندن است - به حسب اعتبارمتفرع و نتيجه عفو است، چون هر چيزى اول بايد گرفته شود بعد پنهان گردد، خداى تعالى هم‏اول گناه بنده‏اش را مى‏گيرد و بعد مى‏پوشاند و گناه گناه‏كار را نه در نزد خودش و نه در نزدديگران بر ملا نمى‏كند، همچنانكه فرمود: "و اعف عنا و اغفر لنا" (2) و نيز فرمود: "و كان الله عفواغفورا" (3) كه اول عفو را ذكر مى‏كند، بعد مغفرت را.
و از همين جا روشن گرديد كه عفو و مغفرت هر چند كه به حسب عنايت ذهنى دو چيزمختلفند و يكى متفرع بر ديگرى است و ليكن به حسب خارج و مصداق يك چيزند و معناى‏آندو اختصاصى نيست‏بلكه اطلاق آن دو بر غير خداى تعالى به همان معنا صحيح است، همچنانكه خداى تعالى عفو را در مورد انسانها استعمال نموده مى‏فرمايد: "الا ان يعفون او يعفوالذى بيده عقدة النكاح" (4) .
و همچنين كلمه مغفرت را استعمال نموده مى‏فرمايد: "قل للذين آمنوا يغفروا للذين‏لا يرجون ايام الله" (5) .
و نيز مى‏فرمايد: "فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر..."كه به رسول خدا(ص)دستور مى‏دهد از افرادى كه مورد نظرند عفو كند، و بر نا فرمانى آنان‏مؤاخذه و عتاب و سرزنش و امثال آن نكند و اينكه بر ايشان در آثارى كه گناه آنان براى شخص‏آن جناب دارد از خدا طلب مغفرت كند، با اينكه آمرزش بالاخره كار خود خداى تعالى است.
عفو و مغفرت علاوه بر آثار تشريعى و اخروى شامل آثار تكوينى و دنيوى نيز مى‏شودو نيز اين معنا روشن شد كه معناى عفو و مغفرت منحصر در آثار تشريعى و اخروى نيست‏بلكه شامل آثار تكوينى و دنيائى نيز مى‏شود، به شهادت اينكه در قرآن كريم در همين موارداستعمال شده است، از آن جمله فرموده: "و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفواعن كثير" (6) و اين آيه بطور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنيائى گناهان نيز هست.
و معناى آيه زير نيز نظير آن است كه مى‏فرمايد: "و الملائكة يسبحون بحمد ربهم ويستغفرون لمن فى الارض" (7) .
و همچنين كلام آدم و همسرش كه بنا به حكايت قرآن عرضه داشتند: "ربنا ظلمناانفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين" (8) بنا بر اينكه منظور از ظلم آدم و حوا، نافرمانى از نهى ارشادى خدا باشد نه از نهى مولويش، (چون اگر منظور مخالفت از نهى مولوى باشد - كه‏البته نيست - آيه شريفه شاهد گفتار ما يعنى شمول دو كلمه"عفو"و" مغفرت"نسبت‏به آثار تكوينى وغير شرعى نخواهد بود).
و آيات بسيارى از قرآن كريم دلالت دارد بر اينكه قرب و نزديكى به خداى تعالى ومتنعم شدن به نعمت‏بهشت، موقوف بر اين است كه قبلا مغفرت الهيه شامل حال آدمى بشود وآلودگى شرك و گناهان به وسيله توبه و نظير آن پاك شده باشد، چرك و آلودگى اى كه آيه‏شريفه: "بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون" (9) و پاك شدنى كه آيه: "و من يؤمن بالله يهدقلبه" (10) بدان اشاره دارند.
و كوتاه سخن اينكه عفو و مغفرت از قبيل بر طرف كردن مانع و ازاله منافيات است، چون خداى تعالى ايمان و خانه آخرت را حيات، و آثار ايمان و افعال دارنده آن را و سيره اهل‏آخرت در زندگى دنيا را نور خوانده و فرموده است، "ا و من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورايمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها" (11) ؟و اصلا زندگى واقعى را دارآخرت دانسته، و فرموده: "و ان الدار الاخرة لهى الحيوان" (12) شرك مرگ، و معصيت ظلمت است و مغفرت ازاله مرگ و ظلمت مى‏باشدپس شرك مرگ و معصيت ظلمت است، همچنان‏كه باز در جاى ديگر فرموده: "او كظلمات فى بحر لجى يغشيه موج من فوقه موج من فوقه‏سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يريها و من لم يجعل الله له نورا فما له من‏نور" (13) ، پس مغفرت در حقيقت از بين بردن مرگ و ظلمت است، و معلوم است كه مرگ بوسيله‏حيات و نور از بين مى‏رود، و حيات هم عبارت است از ايمان و نور عبارت است از رحمت‏الهيه.
پس كافر حيات و نور ندارد و مؤمن آمرزيده، هم حيات دارد و هم نور، و مؤمنى كه‏هنوز گناهانى با خود دارد زنده است، و ليكن نورش به حد كمال نرسيده، با آمرزش الهى است‏كه به آن حد مى‏رسد، چون خداى تعالى فرموده: "نورهم يسعى بين ايديهم، و بايمانهم يقولون‏ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا" (14) .
پس، از همه مطالب گذشته اين معنا روشن شد كه مصداق عفو و مغفرت وقتى در امورتكوينى به خداى تعالى نسبت داده شود، معنايش بر طرف كردن مانع به وسيله ايراد سبب است‏و در امور تشريعى به معناى ازاله سببى است كه نمى‏گذارد ارفاق و رحم مولا در مورد سعادت وشقاوت شامل حال بنده او شود، عفو و مغفرت آن مانع را بر مى‏دارد، و در نتيجه بنده داراى‏سعادت مى‏شود.

پى‏نوشتها:

(1)مفردات راغب ص 339.
(2)"سوره بقره آيه 286".
(3)"سوره نساء آيه 99".
(4)مگر آنكه آن كس كه گره نكاح بدست او است عفو كند."سوره بقره آيه: 237".
(5)به كسانى كه ايمان آورده‏اند بگو نسبت‏به كسانى كه اميد ايام الله را ندارند مغفرت پيش‏گيرند."سوره جاثيه آيه: 14".
(6)آنچه مصيبت‏به شما مى‏رسد به خاطر اعمالى است كه به دست‏خود كرده‏ايد، تازه خداى‏تعالى از بسيارى گناهانتان عفو مى‏فرمايد."سوره شورا آيه: 30".
(7)و ملائكه پروردگار خود را با حمد تسبيح گويند، و براى ساكنين زمين استغفار مى‏نمايند."سوره شورا آيه: 5".
(8)پروردگارا ما به خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى بطور قطع از خاسران‏خواهيم شد."سوره اعراف آيه: 23".
(9)بلكه اثر سوء گناه در دلهايشان بجاى مانده."سوره مطففين آيه: 14"
(10)و هر كس به خدا ايمان آورد خدا قلبش را هدايت مى‏كند."سوره تغابن آيه: 11".
(11)آيا كسى كه مرده بود، و ما او را زنده كرديم، و برايش نورى قرار داديم.تا با آن در مردم آمد وشد كند، صفتش مثل صفت كسى است كه در ظلمت‏هائى چند قرار دارد، كه خارج شدن از آن برايش‏نيست."سوره انعام آيه: 122".
(12)"سوره عنكبوت، آيه: 64".
(13)و يا نظير ظلمت‏ها در دريائى عميق است، كه موجهائى رويهم بر بالاى آن ظلمت‏ها وابرهائى تيره و روى هم بر بالاى آن موجها باشد، كه معلوم است در چنين وضعى ظلمت‏ها روى همند، وبطورى تاريك است كه اگر كسى دست‏خود را از گريبان در آورد آن را به هيچ وجه نمى‏بيند، و كسى هم‏كه خداى تعالى در زندگيش برايش نورى قرار نداده او هيچ نورى ديگر ندارد."سوره نور آيه: 40".
(14)مؤمنين نورشان جلوتر از خودشان است و در پيش رويشان و در طرف راستشان در حركت است، مى‏گويند پروردگارا نور ما را تمام كن، و ما را بيامرز."سوره تحريم آيه: 8"
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 78 علامه طباطبايى رضوان الله تعالى علي

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی