عفو و مغفرت در قرآن

پدیدآورمحمدحسین طباطبایی

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 1334 بازدید
عفو و مغفرت در قرآن

علامه طباطبایي

عفو و مغفرت در قرآن به چه معنا است؟

كلمه"عفو"بنا به گفته راغب به معناى قصد است، البته اين معنا معناى جامعى است‏كه از موارد استعمال آن به دست مى‏آيد، - وقتى گفته مى‏شود: "عفاه"و يا"اعتفاه"، يعنى‏قصد فلانى را كرد تا آنچه نزد او است‏بگيرد، و وقتى گفته مى‏شود: " عفت الريح الدار"معنايش اين است كه نسيم قصد خانه كرد و آثارش را از بين برد (1) .
گويا اينكه در مورد كهنه شدن خانه مى‏گويند: "عفت الدار"عنايتى لطيف در آن‏دارند و كانه مى‏خواهند بگويند خانه قصد آثار خودش كرد، و زينت و زيبائى خودش را گرفت‏و از انظار ناظران پنهان ساخت و به اين عنايت است كه عفو را به خداى تعالى نسبت مى‏دهند، كانه خداى تعالى قصد بنده‏اش مى‏كند، و گناهانى كه در او سراغ دارد از او مى‏گيرد، و او رابى گناه مى‏سازد.
از اينجا روشن مى‏شود كه مغفرت - كه عبارت از پوشاندن است - به حسب اعتبارمتفرع و نتيجه عفو است، چون هر چيزى اول بايد گرفته شود بعد پنهان گردد، خداى تعالى هم‏اول گناه بنده‏اش را مى‏گيرد و بعد مى‏پوشاند و گناه گناه‏كار را نه در نزد خودش و نه در نزدديگران بر ملا نمى‏كند، همچنانكه فرمود: "و اعف عنا و اغفر لنا" (2) و نيز فرمود: "و كان الله عفواغفورا" (3) كه اول عفو را ذكر مى‏كند، بعد مغفرت را.
و از همين جا روشن گرديد كه عفو و مغفرت هر چند كه به حسب عنايت ذهنى دو چيزمختلفند و يكى متفرع بر ديگرى است و ليكن به حسب خارج و مصداق يك چيزند و معناى‏آندو اختصاصى نيست‏بلكه اطلاق آن دو بر غير خداى تعالى به همان معنا صحيح است، همچنانكه خداى تعالى عفو را در مورد انسانها استعمال نموده مى‏فرمايد: "الا ان يعفون او يعفوالذى بيده عقدة النكاح" (4) .
و همچنين كلمه مغفرت را استعمال نموده مى‏فرمايد: "قل للذين آمنوا يغفروا للذين‏لا يرجون ايام الله" (5) .
و نيز مى‏فرمايد: "فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر..."كه به رسول خدا(ص)دستور مى‏دهد از افرادى كه مورد نظرند عفو كند، و بر نا فرمانى آنان‏مؤاخذه و عتاب و سرزنش و امثال آن نكند و اينكه بر ايشان در آثارى كه گناه آنان براى شخص‏آن جناب دارد از خدا طلب مغفرت كند، با اينكه آمرزش بالاخره كار خود خداى تعالى است.
عفو و مغفرت علاوه بر آثار تشريعى و اخروى شامل آثار تكوينى و دنيوى نيز مى‏شودو نيز اين معنا روشن شد كه معناى عفو و مغفرت منحصر در آثار تشريعى و اخروى نيست‏بلكه شامل آثار تكوينى و دنيائى نيز مى‏شود، به شهادت اينكه در قرآن كريم در همين موارداستعمال شده است، از آن جمله فرموده: "و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفواعن كثير" (6) و اين آيه بطور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنيائى گناهان نيز هست.
و معناى آيه زير نيز نظير آن است كه مى‏فرمايد: "و الملائكة يسبحون بحمد ربهم ويستغفرون لمن فى الارض" (7) .
و همچنين كلام آدم و همسرش كه بنا به حكايت قرآن عرضه داشتند: "ربنا ظلمناانفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين" (8) بنا بر اينكه منظور از ظلم آدم و حوا، نافرمانى از نهى ارشادى خدا باشد نه از نهى مولويش، (چون اگر منظور مخالفت از نهى مولوى باشد - كه‏البته نيست - آيه شريفه شاهد گفتار ما يعنى شمول دو كلمه"عفو"و" مغفرت"نسبت‏به آثار تكوينى وغير شرعى نخواهد بود).
و آيات بسيارى از قرآن كريم دلالت دارد بر اينكه قرب و نزديكى به خداى تعالى ومتنعم شدن به نعمت‏بهشت، موقوف بر اين است كه قبلا مغفرت الهيه شامل حال آدمى بشود وآلودگى شرك و گناهان به وسيله توبه و نظير آن پاك شده باشد، چرك و آلودگى اى كه آيه‏شريفه: "بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون" (9) و پاك شدنى كه آيه: "و من يؤمن بالله يهدقلبه" (10) بدان اشاره دارند.
و كوتاه سخن اينكه عفو و مغفرت از قبيل بر طرف كردن مانع و ازاله منافيات است، چون خداى تعالى ايمان و خانه آخرت را حيات، و آثار ايمان و افعال دارنده آن را و سيره اهل‏آخرت در زندگى دنيا را نور خوانده و فرموده است، "ا و من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورايمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها" (11) ؟و اصلا زندگى واقعى را دارآخرت دانسته، و فرموده: "و ان الدار الاخرة لهى الحيوان" (12) شرك مرگ، و معصيت ظلمت است و مغفرت ازاله مرگ و ظلمت مى‏باشدپس شرك مرگ و معصيت ظلمت است، همچنان‏كه باز در جاى ديگر فرموده: "او كظلمات فى بحر لجى يغشيه موج من فوقه موج من فوقه‏سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يريها و من لم يجعل الله له نورا فما له من‏نور" (13) ، پس مغفرت در حقيقت از بين بردن مرگ و ظلمت است، و معلوم است كه مرگ بوسيله‏حيات و نور از بين مى‏رود، و حيات هم عبارت است از ايمان و نور عبارت است از رحمت‏الهيه.
پس كافر حيات و نور ندارد و مؤمن آمرزيده، هم حيات دارد و هم نور، و مؤمنى كه‏هنوز گناهانى با خود دارد زنده است، و ليكن نورش به حد كمال نرسيده، با آمرزش الهى است‏كه به آن حد مى‏رسد، چون خداى تعالى فرموده: "نورهم يسعى بين ايديهم، و بايمانهم يقولون‏ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا" (14) .
پس، از همه مطالب گذشته اين معنا روشن شد كه مصداق عفو و مغفرت وقتى در امورتكوينى به خداى تعالى نسبت داده شود، معنايش بر طرف كردن مانع به وسيله ايراد سبب است‏و در امور تشريعى به معناى ازاله سببى است كه نمى‏گذارد ارفاق و رحم مولا در مورد سعادت وشقاوت شامل حال بنده او شود، عفو و مغفرت آن مانع را بر مى‏دارد، و در نتيجه بنده داراى‏سعادت مى‏شود.

پى‏نوشتها:

(1)مفردات راغب ص 339.
(2)"سوره بقره آيه 286".
(3)"سوره نساء آيه 99".
(4)مگر آنكه آن كس كه گره نكاح بدست او است عفو كند."سوره بقره آيه: 237".
(5)به كسانى كه ايمان آورده‏اند بگو نسبت‏به كسانى كه اميد ايام الله را ندارند مغفرت پيش‏گيرند."سوره جاثيه آيه: 14".
(6)آنچه مصيبت‏به شما مى‏رسد به خاطر اعمالى است كه به دست‏خود كرده‏ايد، تازه خداى‏تعالى از بسيارى گناهانتان عفو مى‏فرمايد."سوره شورا آيه: 30".
(7)و ملائكه پروردگار خود را با حمد تسبيح گويند، و براى ساكنين زمين استغفار مى‏نمايند."سوره شورا آيه: 5".
(8)پروردگارا ما به خود ستم كرديم و اگر تو ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى بطور قطع از خاسران‏خواهيم شد."سوره اعراف آيه: 23".
(9)بلكه اثر سوء گناه در دلهايشان بجاى مانده."سوره مطففين آيه: 14"
(10)و هر كس به خدا ايمان آورد خدا قلبش را هدايت مى‏كند."سوره تغابن آيه: 11".
(11)آيا كسى كه مرده بود، و ما او را زنده كرديم، و برايش نورى قرار داديم.تا با آن در مردم آمد وشد كند، صفتش مثل صفت كسى است كه در ظلمت‏هائى چند قرار دارد، كه خارج شدن از آن برايش‏نيست."سوره انعام آيه: 122".
(12)"سوره عنكبوت، آيه: 64".
(13)و يا نظير ظلمت‏ها در دريائى عميق است، كه موجهائى رويهم بر بالاى آن ظلمت‏ها وابرهائى تيره و روى هم بر بالاى آن موجها باشد، كه معلوم است در چنين وضعى ظلمت‏ها روى همند، وبطورى تاريك است كه اگر كسى دست‏خود را از گريبان در آورد آن را به هيچ وجه نمى‏بيند، و كسى هم‏كه خداى تعالى در زندگيش برايش نورى قرار نداده او هيچ نورى ديگر ندارد."سوره نور آيه: 40".
(14)مؤمنين نورشان جلوتر از خودشان است و در پيش رويشان و در طرف راستشان در حركت است، مى‏گويند پروردگارا نور ما را تمام كن، و ما را بيامرز."سوره تحريم آيه: 8"
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 78 علامه طباطبايى رضوان الله تعالى علي

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد